02144056338
drshabanmandana@gmail.com
02144056338
02144025086
02126159483
09195711714
خانه
درباره ما
همکاری با ما
خدمات
دپارتمان ها
درمان زوج و خانواده
مشاوره و روان درمانی فردی
روانپزشکی و دارودرمانی
روان درمانی و مشاوره نوجوان
روان درمانی و مشاوره کودک
گفتار درمانی
همه دپارتمان ها
دوره های آموزشی
دوره های آتی
دوره های برگزار شده
مقالات
والدین موفق
زندگی بهتر
پیش از ازدواج
تمامی مطالب
تماس با ما
نوبت دهی آنلاین
مراکز افق سلامت
سوالات روانشناسی
خانه
درباره ما
همکاری با ما
خدمات
دپارتمان ها
درمان زوج و خانواده
مشاوره و روان درمانی فردی
روانپزشکی و دارودرمانی
روان درمانی و مشاوره نوجوان
روان درمانی و مشاوره کودک
گفتار درمانی
همه دپارتمان ها
دوره های آموزشی
دوره های آتی
دوره های برگزار شده
مقالات
والدین موفق
زندگی بهتر
پیش از ازدواج
تمامی مطالب
تماس با ما
نوبت دهی آنلاین
مراکز افق سلامت
سوالات روانشناسی
02144056338
02144025086
02126159483
09195711714
drshabanmandana@gmail.com
سوالات متداول
ازدواج و زناشویی
کودک و فرزندپروری
اضطراب و مشکلات فردی
نوجوانان
دسته بندی نشده
سلام خسته نباشین ...ممنون از پیج خوبتون و پاسخگوییتون چند ماهه که عروسی کردیم و منزلمون طبقه بالای مادر شوهرم هست ...خودم و شوهرم تقریبا شخصیت مستقلی داریم ولی به واسطه منزلمون من مشکلاتی دارم مثل اینکه به واسطه سهولت در رفت و آمد شوهرم زمان زیادی رو طبقه پایین هست و چون مشغله کاری زیادی داره وقت زیادی واسه من نمیمونه و این من رو ناراحت میکنه ( البته که از ارتباط خوبش با خانوادش خوشحالم ولی از اینکه زمان زیادو مشخصی برای من نمیمونه و هر لحظه ممکنه روند تغییر کنه اذیت میشم ) و یا اینکه پسر خواهر شوهرم خیلی راحت و زیاد میاد خونمون و من قصد شکستن دل بچه رو ندارم شوهرم به شکلی متوجه ناراحتی من شد و من براش توضیح دادم ولی جز مدتی ناراحتی تاثیر مثبتی نداشت من خیلی خلاق نیستم و راه زیاد و خاصی به ذهنم نمیرسه که این مسئله رو با کمترین ناراحتی و آسیب حل کنم.از طرفی امکان جا به جایی منزلمون نیست و من نمیخوام دل بچه خواهر شوهرم ، شوهرم و خانوادش رو بشکنم چون برام همگی محترم و عزیزن و از طرف دیگه برام خیلی سخته که مدام زنگ تلفن یا درب خونمون تو هرساعتی زده بشه ( غیر مستقیم هم سعی کردم بگم ولی چون گرفتارن اصلا متوجه نمیشن و به خودشون نمیگیرن ) فقط شوهرم مستقیم میدونه که مفید نبود ..ممکنه راه کار بهم بدین ؟!!
سلام من خانمی ۲۵ ساله ام حدود یک سال و نیمه متاهل هستم، و قبلا شاغل بودم، همسرم هیچ مشگلی نداره و رابطمون خوبه ولی من وقتی سرکار میرفتم با یکی از همکارام ارتباط پیدا کردم و یک بار باهاش رابطه جنسی برقر کردم که بعد رابطه خیلی پشیمون شدم و رابطه رو تموم کردم و از شغلمم دست کشیدم و اومدم بیرون از کار ، بعد این ماجرا به شدت احساس عذاب وجدان دارم و خیلی حس های بدی سراغم میاد همش خودمو نمیبخشم و حس میکنم خیلی ادم بدی ام من توبه کردم اما نمیتونم خودمو ببخشم به نظرتون من چیکار کنم نمیتونمم این موضوع رو به همسرم بگم چون قطعا کارمون به طلاق کشیده میشه. میشه کمکم کنید . من میدونم کار خیلی بدی کردم خواهشا سرزنشم نکنید فقط کمکم کنید
سلام ۲۸ ساله هستم وقتی ۱۸ سالم بود با عشق ازدواج کردم ولی الان پشیمونم که چرا انقدر زود ازدواج کردم و همسرم آدم خوش اخلاقی هست و برام تلاش میکنه اما هیچ وقت از خودش ایده ای نداره برای زندگی، کار ، حتی لباس تنش و خیلی چیزهای دیگه سرد شدم ازش و احساس میکنم اصلا با هوش نیست و فقط بلده کارهای روتین رو انجام بده از طرفی کلاس زبان میرم و استادی دارم که حیلی باهوش هست و پر از ایده همیشه وقتی از کلاس بر میگردم خونه اعصابم خورد میشه که چرا انقدر زود ازدواج کردم که نمیدونستم چی میخوام از طرف مقابلم خیلی از این بابت فکرم درگیره
سلام من مدتی وارد رابطه شدم و از رابطمم مطمئنم میخواستم با خانوادم در جریان بزارم که خودشون زودتر فهمیدن و برخورد مناسبی با من نداشتن با اینکه من اشتباهی مرتکب نشده بودم و خیلی محتاط بر خورد کرده بودم .ما الان شرایط ازدواج رو نداریم ...واینکه ایشون از من دوره و مادر من مخالفه این موضوع با اینکه هیچی از پسره نمیدونه قضاوت میکنه و میگه میخواد ازت سواستفاده کنه ..با اینکه راهیی برای سوستفاده نیست ومن هم دختری نیستم که اجازه این کارو بدم واون هم پسری نیست که همچین کاری انجام بده ...میخواستم کمکم کنید که من ۴و ۵سال دیگ چه جوری برای این ازدواج قانعشون کنم خیلی خانواده حساسی دارم والبته حساسیت بیشتر از طرف مادرمه ...دوباره باید بگم که از رابطم مطمینم ومیدونم شخص درستی انتخاب کردم ..مرسی از کمکتون خانم دکتر ???
سلام من ۲۹ ساله هستم،یکسال و سه ماهه ازدواج کردم و ۸ ماهه خونه خودمون زندگی میکنیم. با شوهرم حدود ۶ سال دوست بودیم( البته خانواده من تا قبل خاستگاری در جریان نبودن ) از لحاظ سنی و تحصیلات و خانواده ها وخیلی موارد دیگه با هم همسو هستیم و مشاوره قبل ازدواج هم رفتیم و نظرشون این بود که به مشکل جدی برنمیخورین و خیلی خیلی مناسبین...همدیگه رو خیلی دوست داریم و در کل بیشتر اخلاقا و رفتارای شوهرم رو میپسندم یا باهاشون مشکل خیلی جدی ندارم به جز اینکه به شدت من رو محدود میکنن ، من ۶ سال سر کار میرفتم و آزادی نسبتا خوبی داشتم قبل ازدواج و به شدت آدم مستقلی از بچگی بودم ولی شوهرم حتی اجازه نمیده بعد عروسی تا سوپری یا تا خونه مادرم تنها برم ...همه جا باید یکی همراهیم کنه و این خیلی آزارم میده ...تعداد دفعاتی که اجازه داده تنها جایی برم خیلی خیلی کمه...از بی اعتمادیش و از اینکه دائما اطرافیانم رو زحمت میدم و یا از اینکه هیچ اختیاری از خودم ندارم به خیلی خیلی اذیت میشم...بارها با روش های مختلف مطرح کردم ولی اثری نداره...ما قم زندگی میکنیم و خیلیا اوایل ازدواجشون همینطور هستن ولی من روحیم اینطور نیست و عذاب میکشم حقیقتا اینقدر که احساس افسردگی میکنم و فکر خودکشی تو ذهنم اومده بود و تلاش کردم مثل قبل شاد باشم و از خودم این فکر رو دور کنم ...پیشنهاد مشاوره بارها دادم قبول نمیکنن و اجازه نمیدن منم برم ، نمیخوام اینطور باشم زندگی ای که قبلا داشتم رو خیلی دوست داشتم فکر میکردم کنار شوهرم خوشبختیم کامل میشه ولی اخیرا حتی کنارش حس خوب قبل رو ندارم...نمیخوام علاقه و عشقی که هست از بین بره ولی حال دلم واقعا خوب نیست...نمیدونم صبر درسته یا برخورد قاطعانه...فقط میدونم نمیتونم تا آخر عمرم اینطور زندگی کنم و اینکه شوهرم رو دوست دارم ...کمکم کنین
سلام من ۳۱سالمه ۱۲ساله ازدواج کردم دختر ۹ساله دارم و مشکلم اینه همسرم با خانومهای مختلفی دوست شده هربار قول دهده تکرار نکنه اما باز خودم فهمیدم تکرار کرده رابطه داشته و اینکه صد در صد مطمئنم عاشق خودم و زندگیمه اما با اینکار زندگیمونو و دید منو اعتمادمو خراب کرده من چیکار میتونم بکنم اینبار خطا کرد چیکار کنم
سلام من دختری۲۸ ساله هستم و حدود یک ساله که با پسری آشنا شدم تو این یه سال تقریبا همو شناختیم و از اول قصدمون ازدواج بود، اوایل من خیلی دوسش نداشتم ولی الان حتی بیشتر از اون دوسش دارم ایشون هم همینطور همیشه گفته که خیلی دوسم داره و با کارهاشم بهم ثابت کرده، تنها مشکلی که من دارم اینه که هر وقت رفتیم بیرون من متوجه شدم که ایشون خیلی خانم های دیگرو نگاه میکنه جوری که با چشم دنبال میکنه اگر دختری از روبرو بیاد ،چندین بار هم بهش تزکر دادم و حتی دعوا کردیم سر این موضوع ولی کاملا انکار میکنه و میگه من هیچوقت همچین کار زشتی نکردم و تو تهمت میزنی، لطفا راهنماییم کنید باید چیکار کنم چند بار خواستم تمومش کنم ولی به خاطر علاقم بهش نتونستم ولی از خودم مطمعنم که هیچوقت نمیتونم با این قضیه کنار بیام حتی اگر از روی کنجکاوی نگاه کنه
شوهرم16سال ازمن بزرکتره اماچهره ش نشون نمیده از لحاظ مالی هم خوبه تو نامزدی یکباربه طلاق رسیدیم ک طلاقم نداد چون شماره دوست دخترهای قبلیشو دیدم ک هنوز باهاشون درارتباطه ک بعد اینکه بخشیدمش گوشی دومشو گذاشت کنار و مدام باهم مشکل داشتیم ک بیشترشم سر اخلاقهای بچه گانه همسرمه سرهرچیز کوچیک قهر میکنه و تا دو سه هفته آشتی نمیکنه پول نمیده بهم و سکس هم کم میکنه. هنوز سر قهرهای طولانیش اذیت میشم.ب مشاوره هم ایمان نداره ک باهام بیاد.من چیکار کنم ک دیگه قهر نکنه؟
دوساله ازدواج کردم همه اولویت شوهرم خونوادشه مخصوصا مادرش فقط موقع پول گرفتن و قرض کردن اولین اولویتش منم اگه کارشو راه بندازم که هیچی اگه نه پرخاشگری میکنه قهر میکنه و...غیرقابل تحمل میشه منم سرکار نمیرم از برادرم واسش قرض میکنم چکار کنم دیگه خسته شدم
یه خواستگار دارم که از نظر فرهنگی با ما هماهنگ نیستن و از من خواسته چادر سر کنم همه شرایطش خوبه ولی من واقعا چادر رو دوست ندارم به نظرتون باید بپذیرم این شرط ایشون رو؟
10 ماهه ازدواج کردم همسرم سرکار نمیره و پول و خرجی مون و باباش میده این باعث شده به خودشون اجازه بدن در زندگی ما دخالت کنند مخصوصا خواهر شوهرم که به شدت حسوده و فقط منو مسخره می کنه اگه کوچکترین خریدی برای خودم انجام بدم باید در جریان باشه و حتما میره بهتر از اون رو می خره تا منو عذاب بده واقعا خسته شدم لطفا راهنمایی کنید با این شوهر بی مسیولیت و خواهر شوهر چه کنم؟
من 30 سالمه و 7 سال ازدواج کردم و دو فرزند دارد چند وقت پیش توی گوشی همسرم شماره یک خانم رو دیدم که با هم کلی حرف زده بودند وقتی بهش گفتم انکار کرد خیلی با هم دعوا کردیم و من الان متوجه شدم هموز با اون خانم در ارتباط با دوتا بچه واقعا باید چه کنم لطفا منو راهنمایی کنید
<
1
2
3
4
5
>
All right reserved @copy 2019 by ofoghsalamat
دکتر ماندانا شعبان
برای تماس با ما با شماره های زیر تماس بگیرید