02144056338
drshabanmandana@gmail.com
  • 02144056338
  • 02144025086
  • 02126159483
  • 09195711714

سوالات متداول

سلام خسته نباشین ...ممنون از پیج خوبتون و پاسخگوییتون چند ماهه که عروسی کردیم و منزلمون طبقه بالای مادر شوهرم هست ...خودم و شوهرم تقریبا شخصیت مستقلی داریم ولی به واسطه منزلمون من مشکلاتی دارم مثل اینکه به واسطه سهولت در رفت و آمد شوهرم زمان زیادی رو طبقه پایین هست و چون مشغله کاری زیادی داره وقت زیادی واسه من نمیمونه و این من رو ناراحت میکنه ( البته که از ارتباط خوبش با خانوادش خوشحالم ولی از اینکه زمان زیادو مشخصی برای من نمیمونه و هر لحظه ممکنه روند تغییر کنه اذیت میشم ) و یا اینکه پسر خواهر شوهرم خیلی راحت و زیاد میاد خونمون و من قصد شکستن دل بچه رو ندارم شوهرم به شکلی متوجه ناراحتی من شد و من براش توضیح دادم ولی جز مدتی ناراحتی تاثیر مثبتی نداشت من خیلی خلاق نیستم و راه زیاد و خاصی به ذهنم نمیرسه که این مسئله رو با کمترین ناراحتی و آسیب حل کنم.از طرفی امکان جا به جایی منزلمون نیست و من نمیخوام دل بچه خواهر شوهرم ، شوهرم و خانوادش رو بشکنم چون برام همگی محترم و عزیزن و از طرف دیگه برام خیلی سخته که مدام زنگ تلفن یا درب خونمون تو هرساعتی زده بشه ( غیر مستقیم هم سعی کردم بگم ولی چون گرفتارن اصلا متوجه نمیشن و به خودشون نمیگیرن ) فقط شوهرم مستقیم میدونه که مفید نبود ..ممکنه راه کار بهم بدین ؟!!
سلام من ۲۹ ساله هستم،یکسال و سه ماهه ازدواج کردم و ۸ ماهه خونه خودمون زندگی میکنیم. با شوهرم حدود ۶ سال دوست بودیم( البته خانواده من تا قبل خاستگاری در جریان نبودن ) از لحاظ سنی و تحصیلات و خانواده ها وخیلی موارد دیگه با هم همسو هستیم و مشاوره قبل ازدواج هم رفتیم و نظرشون این بود که به مشکل جدی برنمیخورین و خیلی خیلی مناسبین...همدیگه رو خیلی دوست داریم و در کل بیشتر اخلاقا و رفتارای شوهرم رو میپسندم یا باهاشون مشکل خیلی جدی ندارم به جز اینکه به شدت من رو محدود میکنن ، من ۶ سال سر کار میرفتم و آزادی نسبتا خوبی داشتم قبل ازدواج و به شدت آدم مستقلی از بچگی بودم ولی شوهرم حتی اجازه نمیده بعد عروسی تا سوپری یا تا خونه مادرم تنها برم ...همه جا باید یکی همراهیم کنه و این خیلی آزارم میده ...تعداد دفعاتی که اجازه داده تنها جایی برم خیلی خیلی کمه...از بی اعتمادیش و از اینکه دائما اطرافیانم رو زحمت میدم و یا از اینکه هیچ اختیاری از خودم ندارم به خیلی خیلی اذیت میشم...بارها با روش های مختلف مطرح کردم ولی اثری نداره...ما قم زندگی میکنیم و خیلیا اوایل ازدواجشون همینطور هستن ولی من روحیم اینطور نیست و عذاب میکشم حقیقتا اینقدر که احساس افسردگی میکنم و فکر خودکشی تو ذهنم اومده بود و تلاش کردم مثل قبل شاد باشم و از خودم این فکر رو دور کنم ...پیشنهاد مشاوره بارها دادم قبول نمیکنن و اجازه نمیدن منم برم ، نمیخوام اینطور باشم زندگی ای که قبلا داشتم رو خیلی دوست داشتم فکر میکردم کنار شوهرم خوشبختیم کامل میشه ولی اخیرا حتی کنارش حس خوب قبل رو ندارم...نمیخوام علاقه و عشقی که هست از بین بره ولی حال دلم واقعا خوب نیست...نمیدونم صبر درسته یا برخورد قاطعانه...فقط میدونم نمیتونم تا آخر عمرم اینطور زندگی کنم و اینکه شوهرم رو دوست دارم ...کمکم کنین

برای تماس با ما با شماره های زیر تماس بگیرید